شهرت این کلانشهر کنار دریاچه به بریجبوروِ خروشان نفوذ نکرده بود. حداقل به ذهن خروشان اسکات هریس نفوذ نکرده بود. او سعی کرد وست کچم را روی نقشه نیوجرسی در جغرافیای مدرسهاش به یاد بیاورد. اما آشکارا وست کچم، جغرافیا را تحقیر کرده بود. یا شاید هم جغرافیا، وست کچم را تحقیر کرده بود. پی وی، مردد از اینکه چه کار کند، چند لحظهای در میان انبوهی از الوارهای سوخته، میزهای خراب و افتاده، و تخته سیاههای شکسته، که همه بیهدف روی هم تلنبار شده بودند، درنگ کرد. با خودش گفت: «شرط میبندم آدمهایی که اینجا زندگی میکنند خوشحالند. این به آن معنا نیست که مجبورند به آتش اعتقاد داشته باشند، مگر آتش اردوگاه، اما تعرفه و قیمت سالن آرایشگاه زنانه شیک به هر حال بعد از اینکه همه چیز تمام شد.
حق دارند خوشحال باشند.» به نظر میرسید وضعیت مدرسه نوعی مصالحه بین ادعاهای مربوط به دریاچه و ادعاهای مربوط به شهر بوده سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد . نه خیلی از شهر دور بود و نه خیلی از دریاچه. شاید طوری ساخته شده بود که در دیدرس دریاچه باشد تا دانشآموزان وست کچم بتوانند هنگام درس خواندن آن را ببینند. نوعی شکنجه تدریجی. پی وی هرگز واقعیتهای آشنای زندگی مدرسه را که این چنین تحقیر شده و با بینظمی شرمآوری در زیر پاهایش افتاده بودند، ندیده بود. این تعرفه و قیمت سالن زیبایی زنانه در تهرانپارس به او احساس پیروزی میداد و برایش جذاب بود.
کتابهای بوی نمناک، تاریخ، حساب، جبر و دستور زبان، اینجا و آنجا در میان خرابهها بودند. او میتوانست با پاشنههای شجاعانهاش روی آنها پا بگذارد. یک دفترچه بزرگ حضور و غیاب (آه، چقدر خوب آن را حتی در تاریکی میشناخت) سوخته و خیس نزدیک پیانوی سالن اجتماعات افتاده بود. تپههای زباله همیشه برای پی وی جذاب بودند و برخی از نادرترین گنجینههای او را به او داده بودند. اما مدرسهای که تمام مزخرفات انضباطیاش به یک تلی از زباله تبدیل شده بود! او حتی در این ساعت دیروقت و در این کشور عجیب، نمیتوانست از آن جدا تعرفه و قیمت سالن زیبایی آرایشگاه زنانه شود. اما عامل دیگری باعث تردید او شد. چه باید میکرد؟ حالا دیگر تقریباً هیچ نوری در شهر نبود.
او یک پیشاهنگ بود و نمیتوانست با روش معمول رفتن به خانه کسی و درخوسالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد سرپناه کنار بیاید. آموزشهای پیشاهنگیاش به او اتکا به نفس و تدبیر آموخته بود و حالا فرصتی بود تا آنها را به کار گیرد، به خانه برود و بدون کمک کسی راهش را پیدا کند. جاده خلوت بیشتر از خانههای تاریک او را به خود فرا میخواند. اما در مورد ماشین چطور؟ ماشین دزدیده شده آقای بارتلت؟ آیا این روش یک پیشاهنگ سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد که به خانه برود و در مورد آن تعرفه و قیمت آرایشگاه زنانه در طرشت صحبت کند؟
او با ماشین آمده بود، مشیت الهی او را نگهبان ماشین کرده بود، و او دوباره آن را برمیگرداند و میگفت (یا کلماتی به این مضمون) “این ماشین سوپر شش هانکاجانک شمسالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ، آقای بارتلت؛ آنها سعی کردند آن را بدزدند اما من آنها را خنثی کردم ! من به شکل یک ردای بوفالویی درآمده بودم.” تنها یک مشکل در مسیر این حرکت قهرمانانه وجود داشت و آن این بود که او نمیتوانست ماشین را براند. او دیگر هرگز به یکی از آن چیزهای نیکلی ترسناک روی صفحه کیلومترشمار دست نمیزد. بنابراین، با آرزوی اینکه بتواند به تنهایی و با مهارت و منابع واقعی پیشاهنگی از پس این وضعیت هولناک برآید، در میان ویرانههای آن امپراتوری ستمگر و سقوط تعرفه و قیمت آرایشگاه زنانه طرشت کرده قدم زد و سعی کرد نقشهای بکشد.
ناگهان صدایی از نزدیکی خود شنید. در تاریکی مکث کرد، پاشنهی کفشش را روی یک کتاب املای مچاله شده و بیدفاع گذاشته بود. بدین ترتیب، در حالی که پیروزی و اضطراب در هم آمیخته بود، قلبش تند میزد و تمام اعصابش به هم ریخته بود. «کی… کی اونجسالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ؟» گفت.
حق دارند خوشحال باشند.» به نظر میرسید وضعیت مدرسه نوعی مصالحه بین ادعاهای مربوط به دریاچه و ادعاهای مربوط به شهر بوده سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد . نه خیلی از شهر دور بود و نه خیلی از دریاچه. شاید طوری ساخته شده بود که در دیدرس دریاچه باشد تا دانشآموزان وست کچم بتوانند هنگام درس خواندن آن را ببینند. نوعی شکنجه تدریجی. پی وی هرگز واقعیتهای آشنای زندگی مدرسه را که این چنین تحقیر شده و با بینظمی شرمآوری در زیر پاهایش افتاده بودند، ندیده بود. این تعرفه و قیمت سالن زیبایی زنانه در تهرانپارس به او احساس پیروزی میداد و برایش جذاب بود.
کتابهای بوی نمناک، تاریخ، حساب، جبر و دستور زبان، اینجا و آنجا در میان خرابهها بودند. او میتوانست با پاشنههای شجاعانهاش روی آنها پا بگذارد. یک دفترچه بزرگ حضور و غیاب (آه، چقدر خوب آن را حتی در تاریکی میشناخت) سوخته و خیس نزدیک پیانوی سالن اجتماعات افتاده بود. تپههای زباله همیشه برای پی وی جذاب بودند و برخی از نادرترین گنجینههای او را به او داده بودند. اما مدرسهای که تمام مزخرفات انضباطیاش به یک تلی از زباله تبدیل شده بود! او حتی در این ساعت دیروقت و در این کشور عجیب، نمیتوانست از آن جدا تعرفه و قیمت سالن زیبایی آرایشگاه زنانه شود. اما عامل دیگری باعث تردید او شد. چه باید میکرد؟ حالا دیگر تقریباً هیچ نوری در شهر نبود.
او یک پیشاهنگ بود و نمیتوانست با روش معمول رفتن به خانه کسی و درخوسالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد سرپناه کنار بیاید. آموزشهای پیشاهنگیاش به او اتکا به نفس و تدبیر آموخته بود و حالا فرصتی بود تا آنها را به کار گیرد، به خانه برود و بدون کمک کسی راهش را پیدا کند. جاده خلوت بیشتر از خانههای تاریک او را به خود فرا میخواند. اما در مورد ماشین چطور؟ ماشین دزدیده شده آقای بارتلت؟ آیا این روش یک پیشاهنگ سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد که به خانه برود و در مورد آن تعرفه و قیمت آرایشگاه زنانه در طرشت صحبت کند؟
او با ماشین آمده بود، مشیت الهی او را نگهبان ماشین کرده بود، و او دوباره آن را برمیگرداند و میگفت (یا کلماتی به این مضمون) “این ماشین سوپر شش هانکاجانک شمسالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ، آقای بارتلت؛ آنها سعی کردند آن را بدزدند اما من آنها را خنثی کردم ! من به شکل یک ردای بوفالویی درآمده بودم.” تنها یک مشکل در مسیر این حرکت قهرمانانه وجود داشت و آن این بود که او نمیتوانست ماشین را براند. او دیگر هرگز به یکی از آن چیزهای نیکلی ترسناک روی صفحه کیلومترشمار دست نمیزد. بنابراین، با آرزوی اینکه بتواند به تنهایی و با مهارت و منابع واقعی پیشاهنگی از پس این وضعیت هولناک برآید، در میان ویرانههای آن امپراتوری ستمگر و سقوط تعرفه و قیمت آرایشگاه زنانه طرشت کرده قدم زد و سعی کرد نقشهای بکشد.
ناگهان صدایی از نزدیکی خود شنید. در تاریکی مکث کرد، پاشنهی کفشش را روی یک کتاب املای مچاله شده و بیدفاع گذاشته بود. بدین ترتیب، در حالی که پیروزی و اضطراب در هم آمیخته بود، قلبش تند میزد و تمام اعصابش به هم ریخته بود. «کی… کی اونجسالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ؟» گفت.
- جمعه ۲۸ شهریور ۰۴ ۲۰:۴۱
- ۳ بازديد
- ۰ نظر