من را در شبكه هاي اجتماعي دنبال كنيد

این بانو، هنگام ورودش به انگلستان در سال ۱۶۷۵، بیشتر جذابیت‌هایی را که در جوانی او را برجسته کرده بود، دارا بود. به جذابیتی که این جذابیت‌ها به او می‌بخشیدند، علاقه‌ای ناشی از تاریخچه شخصی‌اش نیز اضافه می‌شد، تاریخچه‌ای که زمانی شاه چارلز در آن نقش داشت و سرنوشت متعاقباً صفحات عاشقانه زیادی به آن افزوده بود. هورتنسیا مانچینی، که بعدها دوشس مازارین نامیده شد، از نوادگان یک خانواده اشرافی رومی و خواهرزاده ژولیوس مازارین بزرگ، کاردینال کلیسا و نخست وزیر فرانسه بود. والدینش در حالی که او، خواهر و برادرش جوان بودند.

درگذشتند و تحت مراقبت والاحضرت او بزرگ شدند. طبق خاطرات دوشس، آرامش کاردینال باید بارها توسط افراد تحت امرش که به گفته او رفتارشان نه تقوا و نه شرافت را نشان می‌داد، به خطر افتاده باشد. شرکت تبلیغاتی پخش تراکت با توجه به این موضوع، او خواهرزاده‌هایش را تحت نظارت مستقیم مادام دو ونل قرار داد که به او دستور داده شده بود از نزدیک‌ترین مراقبت را از آنها داشته باشد. دتبلیغات , پخش تراکت تبلیغاتی در تهران توسط شرکت پخش ماندگار برای توزیع اوراق تبلیغات جهت تراکت پخش کنانی که دوشس نقل می‌کند نشان می‌دهد که وظیفه این خانم چگونه انجام می‌شد و در یک مورد چه نتایج غیرمنتظره‌ای به همراه داشت. وقتی دربار در سال ۱۶۵۸ از لیون بازدید کرد، خواهرزاده‌های کاردینال و معلم سرخانه‌شان در عمارتی جادار در یکی از میدان‌های عمومی اقامت داشتند.

هورتنسیا می‌نویسد: «پنجره‌های اتاق ما که به سمت بازار باز می‌شدند، به اندازه‌ای پایین بودند که یک نفر به راحتی می‌توانست وارد شود. مادام دو ونل آنقدر به تماشای ما عادت داشت که حتی در خواب هم بیدار می‌شد تا ببیند ما چه کار می‌کنیم. یک شب، وقتی خواهرم با دهان باز خوابیده بود، مادام دو ونل، طبق عادت همیشگی‌اش، در حالی که خوابیده بود، برای گشتن در تاریکی آمد و اتفاقاً انگشتش را آنقدر در دهانش فرو کرد که خواهرم، از خواب پرید و دندان‌هایش تقریباً در انگشتش به هم رسید. خودتان قضاوت کنید که هر دو از دیدن این وضعیت در حالی که کاملاً بیدار بودند، چقدر شگفت‌زده شدند. خواهرم به شدت نگران بود.

روز بعد این دتبلیغات , پخش تراکت تبلیغاتی در تهران توسط شرکت پخش ماندگار برای توزیع اوراق تبلیغات جهت تراکت پخش کنان برای پادشاه تعریف شد و درباریان با خنده به آن خندیدند.» در حالی که خواهرزاده‌های وزیر بزرگ هنوز بسیار جوان بودند، لویی چهاردهم عاشق دختر بزرگتر، ماریا، شد و ازدواج او با او تنها با تلاش‌های مشترک ملکه مادر و کاردینال ناکام ماند. کمی بعد، پیشنهادی برای ارتقای هورتنسیا شرکت تبلیغاتی پخش تراکت چسبان به مقام اسمی ملکه از طرف چارلز دوم ارائه شد که او را به عنوان عروس خود می‌خوتبلیغات , پخش تراکت تبلیغاتی در تهران توسط شرکت پخش ماندگار برای توزیع اوراق تبلیغات جهت تراکت پخش کن. اما از آنجایی که او در آن زمان تبعید شده، از پادشاهی خود تبعید شده بود و امید کمی برای به دست آوردن مجدد تاج و تخت خود داشت، این پیشنهاد توسط کاردینال مازارین به عنوان نالایق برای خواهرزاده مورد علاقه‌اش رد شد.

با این حال، والاحضرت مشتاق بود که او را در حال ازدواج ببیند، و بر این اساس در میان اشراف فرانسه به دنبال شوهری مناسب با شایستگی‌های او و هم‌تراز با شرایطش می‌گشت، چرا که او نه تنها زنی زیبا بود، بلکه به لطف و بخشش خود، ثروتمندترین وارث در مسیحیت نیز بود. اتفاقاً انتخاب کاردینال بر روی کسی قرار گرفت که عاشق هورتنسیا شده بود و با شور و شوق عاشقانه اعلام کرده بود که اگر فقط سعادت ازدواج با او را داشت، سه ماه بعد از مرگش اندوهگین نمی‌شد. این جوان اشراف‌زاده، آرماند شارل دو لا پورت، دوک دو میلریه، بود که تنها توصیه‌نامه برای تبدیل شدن به یکی از ثروتمندترین اشراف فرانسه را داشت. کاردینال به شرطی که او و وارثانش نام مازارین و نشان آن خاندان را به خود بگیرند.

موافقت کرد که او شوهر خواهرزاده‌اش شود. و در حالی که روزهای وزیر بزرگ به سرعت به پایان خود نزدیک می‌شد، مراسمی برگزار شد که هورتنسیا را که در آن زمان سیزده ساله بود، دوشس مازارین کرد. چند ماه بعد، کاردینال بزرگ درگذشت و مبلغ یک میلیون و ششصد و بیست و پنج هزار پوند تبلیغات , پخش تراکت تبلیغاتی در تهران توسط شرکت پخش ماندگار برای توزیع اوراق تبلیغات جهت تراکت پخش کنرلینگ برای او به جا گذاشت. افسوس که او در فقر درگذشت و جسدش به دلیل بدهی توقیف شد! هفته‌های اول زندگی زناشویی‌اش سپری شده بود که همسر جوان خود را در جفتی یافت که کاملاً با شخصیتش سازگار نبود. او زیبا، شوخ و سبکسر بود؛ او حسود، کسل‌کننده و ترشرو. ناسازگاری خلق و خوی آنها برای او به همان اندازه که برای او غیرقابل تحمل شده بود، آشکار می‌شد؛ و گویی برای انتقام از سرنوشتی که آنها را به شرکت تبلیغاتی تراکت پخش کن هم پیوند داده بود.

هیچ فرصتی را برای خنثی کردن خوتبلیغات , پخش تراکت تبلیغاتی در تهران توسط شرکت پخش ماندگار برای توزیع اوراق تبلیغات جهت تراکت پخش کنه‌های او از دست نمی‌داد و با این روش‌ها تلاش می‌کرد تا لطافت و نرمی او را با شکل گره‌خورده طبیعت ناخوشایند خود هماهنگ کند. با چنین هدفی، از هیچ فرصتی برای مهار لذت‌های او یا مخالفت با تمایلاتش غافل نمی‌شد. او پیوسته او را مجبور به ترک پاریس می‌کرد و حتی زمانی که شرایطش نیاز به تبلیغات , پخش تراکت تبلیغاتی در تهران توسط شرکت پخش ماندگار برای توزیع اوراق تبلیغات جهت تراکت پخش کنراحت و مراقبت داشت، او را مجبور می‌کرد در سفرهای طولانی و خسته‌کننده‌ای که در نتیجه مأموریت‌های دیپلماتیکش انجام می‌داد، همراهی‌اش کند.

اگر دو بار متوالی با یک مرد ملاقات می‌کرد، فوراً از خانه‌اش بیرون رانده می‌شد. اگر کالسکه‌اش را صدا می‌زد، کالسکه‌ران دستور می‌گرفت که اطاعت نکند. اگر دوشیزه‌ای را بیش از دیگری ترجیح می‌داد، فوراً آن دوشیزه مورد علاقه‌اش اخراج می‌شد، علاوه بر این، دوشس توسط جاسوسان احاطه شده بود، حرکاتش به دقت زیر نظر بود و همواره گزارش می‌شد. دوک نیز در مورد علت این رفتار شدید به همسر جوانش توضیحی نمی‌داد، بلکه روند یکنواخت چنین رفتاری را بدون وقفه یا تخفیف ادامه می‌داد. پس از چند سال نشان دادن این رفتارهای عجیب و غریب، ناگهان خود را با دین مرتبط کردند، زمانی که او به یک متعصب تبدیل شد.