اما وقتی آن تپههایی که تام اسلید شبها با عجله از آنها عبور میکرد، سرانجام به خطوط آهن مارشال فوش رسیدند، هیولای پیر بیچاره را دیدند که از جایگاهش به پایین پرتاب شده بود، جایی که تام اسلید از سپاه پروازی آن شب که دانش دیدهبانیاش او را رها نکرد، برای بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هستراحت به آنجا تکیه داده بود. اما صرف نظر از خدمه توپ و خلبانان، دوست دارم فکر کنم دستی که آن حیوان آهنین را از کار انداخت، دست سفید کوچک یک دختر کوچک تعرفه و قیمت آرایشگاه زنانه در ولنجک فرانسوی مشتاق و سخاوتمند بود که در دامنه آن تپهها در کشور دشمن زندگی میکرد.
و مطمئنم که آرچیبالد آرچر اگر میدانست که این پایان خوب با یک «یادگاری» محقق شده بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست، با لذتی وصفناپذیر لبخند میزد. حالا به پایان خاطراتم از تام اسلید با سپاه پرنده نزدیک میشوم و فقط میتوانم بگویم که اطلاعات کمی در مورد پایان غمانگیز او وجود دارد. آن شب در راه بازگشت از کشور دشمن، از مسیر خود منحرف شد و بر فراز لاشاپل، که تقریباً در میانه راه بین اپمه و شاتو-تیریِ معروف امروزی بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست، سقوط کرد. اگر میتوانست به اندازه کافی در ارتفاع پایین پرواز کند تا جاده را از طریق سوئیپس به شالون طی کند، همه چیز خوب پیش میرفت، زیرا زمان تقریبی بازگشت او مشخص بود و قرار نبود هیچ گلولهای شلیک شود. در واقع، تا غرب لاشاپل، آنها از سفر او به خارج از کشور تعرفه و قیمت آرایشگاه زنانه لواسان برای انجام کاری مخفی مطلع بودند و نباید شلیک میکردند.
اما یک خدمه باهوش ضدهوایی الک، با شنیدن صدای غرش یک هواپیمای هون، مجبور شد به آن شلیک کند و اسلید با سر شکسته در میان خرابههای درهمتنیده هواپیمایش سقوط کرد. و این پایان هواپیمای هون بود. روزنامه ما نوشت که اسلید «از زخم کوچکی که در نزدیکی لا شاپل برداشته بود، رنج میبرد». هیچ چیز در مورد این اشتباه که تقریباً جانش را از دست داد، نگفت. در واقع، او در نتیجه سقوطش از اختلالات روانی بسیار شدیدی رنج میبرد و من معتقدم که در زمان آخرین شاهکارش، قوای ذهنی خود را به طور کامل به دست نیاورده بود. اما در این مورد ممکن بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست اشتباه کنم. در هر صورت، او در بیمارستان تعرفه و قیمت آرایشگاه زنانه فردوس شرق عبوس و ناامید بود و اغلب تهدید به کشتن کسی میکرد. خوشحال خواهید شد که بدانید ژان در آنجا به ملاقات او رفته بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست.
که به نظر میرسید او را خوشحال کرده بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست، و من فکر میکنم اگر او زنده مانده بود، شاید میتوانستند بیشتر یکدیگر را ببینند. یکی از پرستاران به من گفت که از ژان پرسیده بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست که آیا «آن مرد برگشته بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست» و وقتی ژان گفته بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست که برگشته بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست، اسلید لبهایش را به هم فشرده و چیزی نگفته بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست. این موضوع برای من یک راز بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست. او به دلیل کمحرفی طبیعیاش و همچنین به دلیل افسردگی روانیاش، دوستان تعرفه و قیمت آرایشگاه زنانه در جنت آباد کمی در بیمارستان داشت.
با این حال، او در حال بهبودی بود که بمبی پرتاب شد که منجر به کشته شدن دو پرستار شد. به نظر میرسد هیچ مدرکی برای انتقام او از خلبانان متخاصم وجود ندارد، اما به یاد دارد که گفته بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست: «میدانم کار آن مرد بوده بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست.» او پس از بهبودی از بیمارستان مرخص شد و پس از کمی سختی، دوباره در نیروی هوایی، با یک هواپیمای جنگی، پذیرفته شد، که حالا تنها آرزویش بود. کاپیتان ویتلوس میگوید تعرفه و قیمت آرایشگاه زنانه ولنجک که به او گفته بود: «من دلیل خاصی دارم.» اینها آخرین کلماتی هستند که من از تام اسلید شنیدهام. شما از شرایط آخرین ماجراجویی او آگاه هستید.
و به جز کمی رنگآمیزی زننده، به نظر میرسد گزارش روزنامه تقریباً درست باشد. او از جونچری، غرب ریمز، به دنبال هواپیمای هون برخبهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست، اما به نظر نمیرسد دلیلی وجود داشته باشد که فرض کنیم او میدانسته بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست که به طور خاص چه کسی را تعقیب میکند. هر دو هواپیما از بالای ابرها از دیدرس خارج شدند و کمی بعد هواپیمای دشمن در حال سقوط مشاهده شد. همانطور که در مقاله خبری آمده بود، هواپیما در لا توئی، درست در خطوط متفقین، سقوط کرد. سرنشین آن، یک آلمانی به نام اتو برنر، در لاشه هواپیما کاملاً مرده بود. مخزن سوخت هواپیمای او مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود.
بنابراین، پیشاهنگ همیشه دو جفت چشم دارد. چیزی که تام اسلید در اطراف خود میدید، فقط دریاچهای در میان جنگلهایی بود که از دو طرف، شرق و غرب، سر به فلک کشیده بودند، و در زیر پایش، به سمت جنوب، پهنهای وسیع از دشت باز. در میان جنگل کوچک بوتهزارهای شلوغ، که از دور انگار نیمی از آن V بزرگ را پر کرده بود، چیزی بزرگ و زشت، پوشیده در بوم نقاشی، ایستاده بود. بینی بزرگش را به صورت مورب به سمت ستارگان بالا آورده بود، گویی میخوبهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست آن ناظران دوستانهی شب را به خاطر کمک به این جوان خسته که به آن تکیه داده بود و سعی میکرد خوشبختیاش را درک کند، تهدید کند. در اطراف و روی آن، بوتهزارها و شاخ و برگها جمع شده بودند.
گویی از پذیرفتن حضورش در خلوتگاه آرام و مبهمشان شرم داشتند؛ و در مقابلش، بین آن و شیب تند، یک درخت کاج زیبا با تمام وقار ساکت و انعطافپذیرش ایستاده بود. از یکی از شاخههای پایینی و پهن آن، شاخهای شکسته آویزان بود و بقایای خرد شدهاش در شب به این سو و آن سو میرفت. اسلید به کاپیتان ویتلوس گفت: «انگار حتماً درد میکرد، و حس کردم باید بروم و پانسمانش کنم – مخصوصاً که، به قول معروف، حالم را خیلی خوب کرد…» فصل دوازدهم – آخرین ماجرا و بنابراین، مانند آرچیبالد آرچر، آن وحشی پیر و قاتل تپههای جنگلی از دبهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هستان حذف میشود.
خدمه توپ در سانتوئیس دسته تفنگ خود را چرخاندند تا اینکه دهانه تفنگ را دقیقاً به جایی که میخوبهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هستند رساندند و آن مستقیماً به سمت V بزرگ جنگلی بین تپهها بود. و پس از اینکه همه چیز را درست تنظیم کردند، اجازه پرواز دادند – یک بار، دو بار، سه بار – و یک بار دیگر برای اطمینان خاطر. و غول پیر کوهستان دیگر هرگز از او خبری نشد.
و مطمئنم که آرچیبالد آرچر اگر میدانست که این پایان خوب با یک «یادگاری» محقق شده بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست، با لذتی وصفناپذیر لبخند میزد. حالا به پایان خاطراتم از تام اسلید با سپاه پرنده نزدیک میشوم و فقط میتوانم بگویم که اطلاعات کمی در مورد پایان غمانگیز او وجود دارد. آن شب در راه بازگشت از کشور دشمن، از مسیر خود منحرف شد و بر فراز لاشاپل، که تقریباً در میانه راه بین اپمه و شاتو-تیریِ معروف امروزی بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست، سقوط کرد. اگر میتوانست به اندازه کافی در ارتفاع پایین پرواز کند تا جاده را از طریق سوئیپس به شالون طی کند، همه چیز خوب پیش میرفت، زیرا زمان تقریبی بازگشت او مشخص بود و قرار نبود هیچ گلولهای شلیک شود. در واقع، تا غرب لاشاپل، آنها از سفر او به خارج از کشور تعرفه و قیمت آرایشگاه زنانه لواسان برای انجام کاری مخفی مطلع بودند و نباید شلیک میکردند.
اما یک خدمه باهوش ضدهوایی الک، با شنیدن صدای غرش یک هواپیمای هون، مجبور شد به آن شلیک کند و اسلید با سر شکسته در میان خرابههای درهمتنیده هواپیمایش سقوط کرد. و این پایان هواپیمای هون بود. روزنامه ما نوشت که اسلید «از زخم کوچکی که در نزدیکی لا شاپل برداشته بود، رنج میبرد». هیچ چیز در مورد این اشتباه که تقریباً جانش را از دست داد، نگفت. در واقع، او در نتیجه سقوطش از اختلالات روانی بسیار شدیدی رنج میبرد و من معتقدم که در زمان آخرین شاهکارش، قوای ذهنی خود را به طور کامل به دست نیاورده بود. اما در این مورد ممکن بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست اشتباه کنم. در هر صورت، او در بیمارستان تعرفه و قیمت آرایشگاه زنانه فردوس شرق عبوس و ناامید بود و اغلب تهدید به کشتن کسی میکرد. خوشحال خواهید شد که بدانید ژان در آنجا به ملاقات او رفته بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست.
که به نظر میرسید او را خوشحال کرده بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست، و من فکر میکنم اگر او زنده مانده بود، شاید میتوانستند بیشتر یکدیگر را ببینند. یکی از پرستاران به من گفت که از ژان پرسیده بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست که آیا «آن مرد برگشته بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست» و وقتی ژان گفته بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست که برگشته بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست، اسلید لبهایش را به هم فشرده و چیزی نگفته بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست. این موضوع برای من یک راز بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست. او به دلیل کمحرفی طبیعیاش و همچنین به دلیل افسردگی روانیاش، دوستان تعرفه و قیمت آرایشگاه زنانه در جنت آباد کمی در بیمارستان داشت.
با این حال، او در حال بهبودی بود که بمبی پرتاب شد که منجر به کشته شدن دو پرستار شد. به نظر میرسد هیچ مدرکی برای انتقام او از خلبانان متخاصم وجود ندارد، اما به یاد دارد که گفته بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست: «میدانم کار آن مرد بوده بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست.» او پس از بهبودی از بیمارستان مرخص شد و پس از کمی سختی، دوباره در نیروی هوایی، با یک هواپیمای جنگی، پذیرفته شد، که حالا تنها آرزویش بود. کاپیتان ویتلوس میگوید تعرفه و قیمت آرایشگاه زنانه ولنجک که به او گفته بود: «من دلیل خاصی دارم.» اینها آخرین کلماتی هستند که من از تام اسلید شنیدهام. شما از شرایط آخرین ماجراجویی او آگاه هستید.
و به جز کمی رنگآمیزی زننده، به نظر میرسد گزارش روزنامه تقریباً درست باشد. او از جونچری، غرب ریمز، به دنبال هواپیمای هون برخبهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست، اما به نظر نمیرسد دلیلی وجود داشته باشد که فرض کنیم او میدانسته بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست که به طور خاص چه کسی را تعقیب میکند. هر دو هواپیما از بالای ابرها از دیدرس خارج شدند و کمی بعد هواپیمای دشمن در حال سقوط مشاهده شد. همانطور که در مقاله خبری آمده بود، هواپیما در لا توئی، درست در خطوط متفقین، سقوط کرد. سرنشین آن، یک آلمانی به نام اتو برنر، در لاشه هواپیما کاملاً مرده بود. مخزن سوخت هواپیمای او مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود.
بنابراین، پیشاهنگ همیشه دو جفت چشم دارد. چیزی که تام اسلید در اطراف خود میدید، فقط دریاچهای در میان جنگلهایی بود که از دو طرف، شرق و غرب، سر به فلک کشیده بودند، و در زیر پایش، به سمت جنوب، پهنهای وسیع از دشت باز. در میان جنگل کوچک بوتهزارهای شلوغ، که از دور انگار نیمی از آن V بزرگ را پر کرده بود، چیزی بزرگ و زشت، پوشیده در بوم نقاشی، ایستاده بود. بینی بزرگش را به صورت مورب به سمت ستارگان بالا آورده بود، گویی میخوبهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست آن ناظران دوستانهی شب را به خاطر کمک به این جوان خسته که به آن تکیه داده بود و سعی میکرد خوشبختیاش را درک کند، تهدید کند. در اطراف و روی آن، بوتهزارها و شاخ و برگها جمع شده بودند.
گویی از پذیرفتن حضورش در خلوتگاه آرام و مبهمشان شرم داشتند؛ و در مقابلش، بین آن و شیب تند، یک درخت کاج زیبا با تمام وقار ساکت و انعطافپذیرش ایستاده بود. از یکی از شاخههای پایینی و پهن آن، شاخهای شکسته آویزان بود و بقایای خرد شدهاش در شب به این سو و آن سو میرفت. اسلید به کاپیتان ویتلوس گفت: «انگار حتماً درد میکرد، و حس کردم باید بروم و پانسمانش کنم – مخصوصاً که، به قول معروف، حالم را خیلی خوب کرد…» فصل دوازدهم – آخرین ماجرا و بنابراین، مانند آرچیبالد آرچر، آن وحشی پیر و قاتل تپههای جنگلی از دبهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هستان حذف میشود.
خدمه توپ در سانتوئیس دسته تفنگ خود را چرخاندند تا اینکه دهانه تفنگ را دقیقاً به جایی که میخوبهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هستند رساندند و آن مستقیماً به سمت V بزرگ جنگلی بین تپهها بود. و پس از اینکه همه چیز را درست تنظیم کردند، اجازه پرواز دادند – یک بار، دو بار، سه بار – و یک بار دیگر برای اطمینان خاطر. و غول پیر کوهستان دیگر هرگز از او خبری نشد.
- سه شنبه ۰۱ مهر ۰۴ ۲۳:۲۳
- ۲ بازديد
- ۰ نظر