من را در شبكه هاي اجتماعي دنبال كنيد

سرهنگ هنگام تلاش برای زور زدن به گوشه سمت چپ شکاف بزرگ کشته شد او زخم مرگبار خود را در فاصله سه یاردی دشمن، درست در ته چند تخته نه فوتی، با میخ‌ها، و شکاف را از زیر آویزان کرد . در ساعت یازده و نیم تیراندازی ضعیف شد و فرانسوی ها سربازان را از شکاف ها جدا کردند تا دیگر حملات را دفع کنند و برای بازپس گیری قلعه تلاش کنند. صدای دشمن را شنیدم۱۴۷ در باروها به زبان آلمانی، “در باداخوز همه چیز خوب دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم!” سربازان انگلیسی طلسم شدن تا جایی که مردان می توانستند انجام دادند.

کار چوبی سنگین بود، با تیغه های شمشیر کوتاه محکم که در آن بسته شده بود و به هم زنجیر شده بود. مانعی بود که نباید برداشته شود، و سربازان فرانسوی در نزدیکی آن ایستادند و هر فردی را که به آن نزدیک می شد، عمدا کشتند. شکاف بزرگ در یک زمان مملو از نیروهای شجاع ما بود. منظورم لشکر چهارم دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم، قهرمانان بسیاری از پیروزی های سخت و میدان های خونین. لشکر سبک اخیراً با پیروزی تاج گذاری شده بود. اما برداشتن چنین موانعی توسط اجساد زنده غیرممکن بود، هل دادن به آنها تا یک شکاف تند، و فرو رفتن تا زانو در هر قدم در زباله، در حالی که یک دشمن بی باک پشت سر ایستاده بود و قطعات سنگ طلسم حرف از مادر تراشی و گلوله های زنده را پایین می انداخت، و گلوله هایی را شلیک می کرد، که بر بالای تکه های چوب ثابت شده بود.

 که دو طرف آن با گلوله های هفت تایی فرو رفته بود . ژنرال های پیکتون، کولویل، کمپت، بووز، هروی، واکر، چمپلموند، و تقریباً همه افسران فرمانده هنگ ها، به جز بیش از سیصد افسر، و بین چهار تا پنج هزار سرباز کهنه کار شجاع، در اطراف این دیوارها افتادند. ۱۴۸ رخنه چپ۲۵ تا یک ربع قبل از ساعت دوازده که کاپیتان شاو از هنگ ما اصلاً تلاش نکرده بود.۲۶ ، با جمع آوری حدود هفتاد نفر از هنگ های مختلف، و با سختی فراوان، پس از این کشتار به مدت دو ساعت، تلاش مذبوحانه ای برای به دست آوردن قله انجام داد. اما در نیمه راه، گویی از روی افسون، تنها ایستاد. دو دور انگور و تفنگ از هر گونه دردسر بیشتر جلوگیری کرد، زیرا تقریباً کل مهمانی در حالت‌های مختلف دراز کشیده بودند! کاپیتان نیکولز۲۷ ، از مهندسان، از تعداد بود; او اکنون شجاعت زیادی از خود نشان داد. و هنگامی که شاو از او پرسید که آیا او شکاف چپ را امتحان طلسم شنوی می کند، پاسخ داد که هر کاری برای موفقیت انجام می دهد.

گلوله انگور از ریه هایش گذشت و سه روز بعد از دنیا رفت. این حمله بسیار جسورانه بود. این امیدی از بین رفته بود، زیر خطرات انباشته. تقریباً تمام نیروها بازنشسته شده بودند۲۸ ، و چند لحظه قبل، الف۱۴۹ صدایی که از انبوه مجروحان شنیده می شد که فرانسوی ها در حال فرود آمدن در خندق بودند، زنگ خطر بزرگی را برانگیخت. اغراق در تصویر این درگیری غیرممکن دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم: – گروه های کوچکی از سربازان که به دنبال سرپناهی از چرخ های گاری، تکه های الوار، گلوله های آتش، و موشک های دیگر بر روی آنها پرتاب می شوند. زخمی‌ها از کنار توپ‌های آتش می‌خزند، بسیاری از آنها سوخته و کاملاً سیاه، و پوشیده از گل، دعا حرف فرزند به دلیل افتادن در لونت ، جایی که سیصد سرباز خفه یا غرق شدند.

و در تمام این مدت فرانسوی‌ها بالای جان پناه‌ها، مسخره می‌کردند و جوک‌هایشان را می‌گفتند و عمداً کسانی را که انتخاب می‌کردند، انتخاب می‌کردند. نیروهایی که یخبندان را پوشانده بودند نتوانستند به اندازه کافی شلیک کنند، زیرا به طرز وحشتناکی در معرض دید قرار گرفتند و به ندرت می توانستند از شلیک متقابل شلیک انگور زنده بمانند. سرهنگ بارنارد۲۹ تمام توان خود را برای تمرکز حملات مختلف انجام داد. بیهوده بود؛ سختی ها خیلی زیاد بود اما باداجوز گور شجاعت لشکر سبک و لشکر چهارم نیز نبود. فیلیپون، فرماندار، یک فرانسوی و دشمن ما، جزئیات کامل این ماجرا را به یک۱۵۰ دوست من در سفر به انگلستان؛ او گفت که فکر می‌کند انفجار بزرگ کار را به پایان می‌رساند، اما از تصمیم نیروهای بریتانیایی که به گفته او، افراد خوبی بودند و سزاوار سرنوشت بهتری بودند، شگفت‌زده شد. تک شلیک تفنگ، درست زمانی که “امید ناامید” از خندق پایین آمد، نشانه ای از رویکرد آنها بود، که نشان می دهد فرانسوی ها چقدر مصمم بودند که یک ضربه خوب داشته باشند، زیرا دعا شنوی قبل از انفجار توپی شلیک نشده بود.

تلاش های پادگان برای حفظ این مکان باعث افتخار آنها بود. فیلیپون مصمم بود که کاری را که فرماندار سیوداد رودریگو انجام داده بود انجام ندهد. اگر ارل ولینگتون، دو حمله شدید را از طریق تسلیحات، به قلعه، توسط لشکر سوم، و در سمت جنوب شهر توسط بخشی از لشکر پنجم، و به قلعه پاردالاراس توسط پرتغالی ها، برنامه ریزی نکرده بود، نتیجه ممکن بود بسیار جدی باشد. دوک دالماسی در چند لیگ و در مقابل جنرالز هیل قرار داشت۳۰ و گراهام۳۱ . دوک راگوزا اژدهایان پیشرفته‌اش را تا پل قایق‌ها در ویلا ولها هل داد و در نهایت در هزارتوهای پرتغال گرفتار شد. شنیده ام و خوانده ام که جلوی شهری نشسته و در حال باز شدن دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم۱۵۱ سنگرها، منفجر کردن سنگر، ​​و همه طبق قانون. اما این یک بحران بود ، زمان گرانبهایی بود، به آن افزوده شد که گوادیانا در عقب ما می دوید، و پل پانتونی یک بار در طول محاصره، در اثر طغیان رودخانه، از بین رفته بود.

هنگامی که سربازان فرانسوی متوجه شدند که شهر در سمت جنوب در حال سقوط دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم و قلعه برای آنها گم شده دعا , طلسم , دعانویس , طلسمات , جادو , بهترین دعا و طلسم، آنها تلاش کردند تا قلعه را توسط دروازه ای قدیمی که به سمت شهر منتهی می شد پس بگیرند. آن دروازه در مکان های بی شماری توسط تفنگ های آنها سوراخ شده بود. من هرگز هدفی را بهتر از این ندیدم که با سوراخ پوشیده شده باشد. لشکر سوم در عوض دو بار یک تفنگ را از طریق آن تخلیه کرده بود که دو سوراخ بزرگ ایجاد کرد.
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.